تولدی دوباره

آیا تا بحال به مرحله ایی در زندگی رسیده اید که یک گناه را با علم بر آن چندین بار مکررا مرتکب شوید؟ آیا تابحال شده که در هوای نفس خویش غرق شوید؟ چند بار با خودت عهد بستی که از چشم خویش در نگاه های شهوت انگیز محافظت کنید؟ چند بار این عهد را شکستی؟ آیا تابحال شده که در یک فیلم و یا یک سرگرمی چنان غرق شوید که کلا آن روز نماز نخوانید؟ و هزاران سوال دیگر که ممکن است برای هرکدام از ما پیش آمده باشد.

بعضی مواقع نفس آدمی سرکش و چموش میشود . مثلا تو میدانی که باید چشم را از نگاه شهوت انگیز حفظ کرد ، ولی مکررا و روزانه این عمل شیطانی را مرتکب میشوید ، در ضمن تو همه چیز میدانی ، ضررهای این عمل را هم میدانی ، میدانی که این کار چه عواقب خطرناکی برای نفس دارد ؛ اما باز هم سراغش میروید. چرا ؟ بارها توبه کرده اید ولی براحتی توبه خویش را شکسته اید و این گناه در نظرت به یک چیز عادی تبدیل گشته است. در این حالت راه چاره چیست؟ واقعا راه حل چیست؟ چطوری نفس خویش را پاک کنیم؟ چطوری از این مهلکه رهایی یابیم؟

بعضی ها راه حل شیطانی ارائه داده و میگویند که باید آنقدر آن گناه را مرتکب شویم تا که از چشم آدم بیفتد و بالاخره آن گناه را ترک کند. اما از نظر قرآن این راه حل ، راه حل شیطان است نه خدا. خدای حکیم هیچوقت برای ترک گناه امر به انجام آن گناه نمی کند.

تجربه شخصی یکی از دوستان از زبان خودش : چند سال پیش در ماه رمضان یک روز بسیار تشنه بودم و دلم برای آب خنک بیتابی میکرد. زمانی که وقت افطار شد ، هول شدم و بدون معطلی به طرف ظرف آب یخ حمله کردم. بدون اینکه روزه را با نام خدا افطار کنم ، بدون اینکه به دیگران در سر سفره توجه کنم. بدون اینکه نمازم را به جا آورم. بعد که از آب سیر شدم ، روحم احساس سنگینی میکرد. انگار که نفسم چندین رتبه تنزل کرده است. به عینه تنزل روحم را دیدم. همه چیز را میدانستم ولی نتوانستم خودم را کنترل کنم.در این حالت یک فکری به نظرم رسید . تصمیم گرفتم که تا آخر ماه رمضان از آب خنک استفاده نکنم . این تصمیم را برای تنبیه نفسم خودم گرفتم. ابتدا مشکل بود ولی بعد از چند روز عادت کردم و آن عطش زیاد به مرور از بین رفت. اما اگر این کار را تکرار میکردم و مثلا میگفتم که بابا آن همه دستپاچگی به خاطرتشنگی بود ، بعد از مدتی به این کار عادت میکردم و بکلی روزه روی من بی تاثیر میشد. بعد از یک ماه ممنوعیت ، تازه احساس کردم که آن تنزل روح را تا حدی جبران کرده ام.

بله یک جاهایی نفس آدمی سرکش و چموش میشود و به اصطلاح معروف نافرمانی میکند. در این حالت تنها راه چاره کشتن نفس است. دشمن اصلی آدمی شیطان است. هوای نفس همان وسوسه های شیاطین است. وقتی یک دشمن بهت گیر بده و به هیچ وجه دست بردار نباشد ؛ در این حالت تنها راه چاره مبارزه است ، مبارزه با هوای نفس.

[2:54] واذ قال موسى لقومه یقوم انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الى بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم فتاب علیکم انه هو التواب الرحیم

[2:54] به یاد آورید که موسی به قوم خود گفت: "ای قوم من، شما با پرستش گوساله به نفس خود ستم کردید. پس به درگاه خالق خود توبه کنید و نفس شیطانی خود را بکشید که این نزد پروردگارتان برای شما بهتر است." او توبه شما را پذیرفت. اوست آمرزنده، مهربان ترین.


در آیه بالایی بنی اسرائیل نفسشان چموش میشود ، زیرا آنان از بس که فرمانهای خدا را نادیده گرفته بودند ، به مرور زمان نفسشان تیره شده بود. زمانی که نفس آدمی تیره شود ، دیگر با منطق و فرمان عادی درست نمیشود ، بلکه باید او را کشت. بله خدا به آنها دستور میدهد که نفس خویش را بکشید. کشتن نفس ، زندگی جدیدی را برای شما به ارمغان میاورد. کشتن نفس از شما یک آدم دیگه میسازد. کشتن نفس یک تولد دیگر است.اگر یک گناه را نمیتوانید ترک کنید و بارها توبه کرده ولی مجددا به طرف آن گناه رفته اید. اگر میخواهید که یک آدم پاک باشید و از منجلاب گناهان برهید ، نفس خویش را بکشید ، تا به یک آدم دیگر تبدیل شوید ، تا دوباره از مادر متولد شوید ، تا زندگی شما 360 درجه تغییر کند. به آزمایشش می ارزد.کشتن نفس از شما یک آدم دیگر میسازد. کشتن نفس آخرین چاره است و خیلی از مواقع کارساز هم هست. با کشتن نفس خویش شما به یک آدم فوق العاده تبدیل میشوید ، چشم و گوش شما همان چشم و گوش قبلی است ولی روح شما و باطن شما همان قبلیه نیست وبسیار به خدا نزدیکتر شده اید. فقط کافی است در کشتن نفس خویش ، هدفتان خدایی باشد. این نکته خیلی مهم است که در تنبیه نفس ، چه کسی را مد نظر قرار دهید. اگر در تنبیه نفس ، خدا را در نظر نداشته باشید ، دوباره به یک گودال دیگر خواهید افتاد و دوباره در دام شیطان می افتید. جهت درک بیشتر چند مثال عرض میکنم.

مثال یک : او به یک سریال تلویزیونی آنچنان علاقمند بود که نمازش را همیشه از دست میداد. معطل بود تا در وسط فیلم پیام بازرگانی پخش شود و بعد او در این فرصت نمازش را بخواند. در این حالت نفس او سرکش شده است و نیاز به تنبیه دارد. دراین حالت نفس او منطق حالیش نیست و باید تحریم و تنبیه شود. میتوانی عمدا برای تنبیه نفس نماز را در حین پخش سریال بخوانی و به این طریق از هوای نفس اطاعت نکنید.

مثال دو : او همیشه از یک مسیر مشخص به سر کارش میرفت و در این مسیر مکررا مشغول چشم چرانی بود. این عمل برای او به یک عادت تبدیل شده بود ، همه چیز را هم میدانست ، میدانست که خدا از این کار منع کرده است و به مومنان دستور داده که چشمشان را از نگاه های شهوت انگیز حفظ کنند ، اما با این حال او قادر به کنترل خویش نبود. در این حالت او میتواند خود را مجبور کند که از آن مسیر عبور نکند و یا اینکه در حین عبور به هیچ نامحرمی نگاه نکند و به این طریق نفس خویش را تنبیه کند. این آخرین راه حل است. بله تنبیه نفس و تحریم نفس آخرین راه حل است. اما باید توجه شود که این تنبیه ها را فقط باید در مورد نفس خویش اجرا کنید. این تنبیه ها را نباید به دیگران هم اجبار کنید. هر کسی باید برای کشتن نفس خویش ، خودش تصمیم بگیرد . متاسفانه بعضی از مسلمانان به اسم امر به معروف ونهی از منکر ، به دیگران زور میگویند و سلایق خویش را به دیگران تحمیل میکنند و این با اسلام که دین صلح و آشتی است منافات دارد. ما نباید سلایق و ایده های شخصی خویش را به دیگران تحمیل کنیم. هرکسی باید به روش خویش مشکل نفس خویش را تشخیص داده و نفسش را تنبیه کند و این تنبیه فقط جنبه شخصی دارد. ما نباید روشهای تزکیه نفس خویش را به دیگران امر کنیم و آن را به یک قانون تبدیل کنیم. زیرا اینجوری نتیجه برعکس میدهد.

مثال سه : او همیشه با زنهای فامیل جمع میشود و مشغول غیبت میشود. مدام مشغول بحثهای چشم و هم چشمی است. او با علم به این موضوع ، این عمل خلاف را مرتکب میشود. او قادر به ترک این عادت غلط خویش نیست و به شدت باعث تنزل نفس خویش شده است. باید در همه حال دانست که نفسهای ضعیف وارد بهشت نخواهند شد. در این حالت او میتواند جهت تنبیه نفس خویش ، این جلسات را به یک طریقی که خود تشخیص میدهد ، بر خود تحریم کند. بله بعضی مواقع باید نفس را کشت و الا کار دستتان میدهد.

در کل این چند مثال عرض شد تا که منظورم را برسانم و الا در این موارد مثال زیاد است. در کل اگر نفس شما به طغیان رسیده است و چموش شده است باید هرچه زودتر یک فکری براش بکنید والا شما را وارد مرحله شرک میکند و برای همیشه بدبخت میشوید. اگر فکرهای گناه آلود به فکرت زد ، فورا خودت را به یک چیز دیگری مشغول کن . به همین خاطر خدای مهربان میفرماید که برای دوری از گناه از صبر و نماز کمک بگیرید. بله نماز برای اینه که در فکر خدا فرو برید و دیگر فکرهای وسوسه انگیز شما قطع شود. اگر میبینید که همسایه شما پوشاک آنچنانی ندارد ، برای ترقی نفس خویش تو هم پوشاک گرانقیمت نپوش. اگر میبینید که فامیل شما وضع مالی اش خوب نیست و تو کمکش نکرده اید ؛ برای تنبیه نفس خویش ، غذاها و خرجهای پر هزینه را بر خود تحریم کن (این راه حلها را برای مثال عرض کردم ، شما خود میتوانید روش خویش را برای تنبیه نفس خویش بکارگیرید) . توجه کنید که اینها احکام دینی نیستند ، بلکه اینها روشهایی هستند برای کشتن نفس. خدای مهربان برای نفسهای سرکش دستور به کشتن داده است. اما باز هم تکرار میکنم که ما نباید روشهای کشتن نفس خویش را به اسم امر به معروف ونهی از منکر به دیگران تحمیل کنیم. مثلا یکی میاد در رمضان آب یخ نمی نوشد و یا اینکه لباس با طرح خاصی را نمی پوشد، در این حالت اینها احکام دینی نیستند و فقط تجربه های شخصی هستند و نباید به اسم امر به معروف ونهی از منکر ، آن را به دیگران امر ونهی کرد. در واقع شما خودت اگر بتوانید نفس خویش را کنترل کنید ، بهترین امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده اید. هرکسی باید خودش شخصا نفس خویش را کنترل و تنبیه کند. در این مورد نباید هیچگونه اجباری به اسم دین اعمال شود زیرا در حالت اجبار دیگر آن عمل و تنبیه در مورد نفس کوچکترین اثری ندارد.

نفسهای ضعیف وارد بهشت نخواهند شد. فقط نفسهای مطمئن و پاک وارد بهشت خواهند شد. از همین حالا نفس خویش را تزکیه دهید ، به فردا واگذار نکن. همین به فردا انداختنهاست که باعث بدبختی آدمی میشود. http://godisoneland.blogspot.com

                                 منبع:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد